الهی میل ما با میل تو هست
الهی خیل ما در ذیل تو هست
اگر بر خصم باریدی به رگبار
الهی خیل ما در سیل تو هست
الهی راه ما هموارتر کن
ز لطفت زاد ما پربارتر کن
نباشد، راه عصیان ،دل براند
له ها همی رخسار تر کن
الهی در شگفتم از نفوذت در جهان
نمایان هست آثارت و می ماند نهان
شهان آشوب ها دارند از این هیبتت
که گاهی می بری پائین شهان،بالا کهان
برای مادرم:
زخم بر بازوی دستم چون فاطمه(س)
پشت در من سوختم ، دل بی واهمه
صبر زینب(س)،با علی(ع)هم معنا شده
خم،محمد(ص) با علی(ع) شد در خاتمه.
برای شهیدان:
عالم ز جفا هرزه نگردید
دشمن ره معنا که نفهمید
ظاهر که به دین شد ره خلعت
جاهل ز قفا زهر گوهر دید
شهدی ز شهادت دم هستی
از پیکر قاسم(ع)همه بارید
قاسم(ع)به کجایی دم این غم؟
یاور به خدایم و چه خندید!
هم سال تو شد دل به شفایت!
در باغ شهادت گل تن چید./
حیدر(ع) به شفا خشم پوشاند
زینب(س) به شکایت چه سوزاند
حیدر(ع) به کجایی دم این خصم؟
باور ز خدایم ، که به جا ماند!
تا صبح ظهوری که نهان است
حیدر(ع) شب دین را به پگه خواند!
در وصف ایران:
سرما زده ای از بد دوران
در باد شدی همره بوران
رگبار شدی از شب خاطر
در ابر سیاهی رد باران
برفابه به رودی چه خروشان
خونابه شدی در رگ شیران
بهمن شده از آه یتیمان
یخ زد به تنت دام اسیران
چون یخ زده برفی به بلوری
در چال گریبان دلیران
وقتی به تنت زخم بساید
آماج تگرگی به شروران
از سوز دلت سوز خزان ها
پاسوز زمستان کویران
مه گون ز سپیده گم تاری
آنگونه که مه شد به تراران
چون صبح بباریده ی برفی
خورشید تلا لو شده ایران
خوشا به حال شیعیان امام حسین(ع):
ثابت شده در ما مل تو از دم هستی
زائل شده از ما به شفا غفلت پستی
اینگونه رساندی به دلم مشهد روحت
اینگونه کشیدی به سرم راحم دستی
مولا برسان سوی ظهورش و به رجعت
مارا برهان از غم دوران و الستی
عشق ولایت:
بی عشق ولایت به منزل نرسی
بی عشق ولایت به محفل نرسی
تاریک دلان عشق ندارند همی
بی عشق ولایت به حاصل نرسی
دلباخته:
در ظلمت شب کار دلش ساخت
ترسید به یکباره دوان تاخت
چون دور که شد از گذری سخت
برگشت نگه را به تو انداخت
آسوده دلش از نگهت گشت
آنگونه که دل را به دلت باخت
الهی:
حال دل را با تو گفتن خوش است
وقت غم با تو نشستن خوش است
راز دل از تو شنیدن خوش است
از پلیدی ها گسستن خوش است
عشق دلداران بساطش از تو گشت
عشق را در تو شکفتن خوش است
ساختن مطابق اراده ی الهی:
ساختن از مشق او حاصل شود.
صنع ها در عشق او قابل شود.
گر نباشد میل او در صنعتی
ساختن زائل ، همی باطل شود.
یا الهی:
غلط کردم که شاید اذن نداشتم
ببخشا چون که هستی در سرشتم
گناهانم ببخشا تا برایم
شود آسان برایم سر گذشتم
شبی بارید از غم تا به صبحی
و شسته شد ز غم آماج قبحی
ز آن روزی سراسر تازه تر شد
که آن شب گشت تابش را به صبحی
الهی ظهور امام زمان(عج) را برسان و پرچم حضرت عباس(ع) را که تجلی اش در جمهوری اسلامی ایران است توسط آیت الله سید علی ای به امام زمان(عج) برسان:
آشوب گناهان و مکافات ستم ها
اندازه ی تعدیل،به آن باره شکم ها
تابوت شهیدان ز پلیدی ز کرونا
کمبود عدالت به جهان،گرم ز غم ها
قاسم چه سزاوار ستم گشت ز دشمن
افتاد همی شرم ز آماج قلم ها
بنویس قلم سخت به عالم که چنین شد
افتاده یکی بعد دگر سرو علم ها
تا صاحب این دین پس آن پرده نماند
چشمان به ظهورش بشود فرش قدم ها
سر زد ز سرابی سرّ سر با همه سر
سرباز توائیم ای تا همه سر
آنجا که سرابی به سراسر گره شد
آنی گره بازش زده بی واهمه سر
مهدی(عج)غم دل راست سراسر رجحان
آواز شفاراست به این عشق الحان
هر بار که نیمه بشود ماه شعبان
تکمیل عدالت برسی زود ای حان
از خاک به سویت چو براده شتابان
ذرّات ز شیعه به ترازوی سبحان
تا ذرّه ز من را به کشش لوح تو شد
بنوشته ی آسوده به این روح تو شد
نفرین تو شد ذرّه ز من، پاره ی بد
آنجا که کند ذرّه ز من، چاره ی بد!
نفرین تو درمان گناهان و شفا
آئین تو ، قانون نمایان و خفا!
از حد تو غافل شده معلوم شود
بر حد تو ظالم شده معدوم شود
غافل که به راهت سپرد ذرّه ی خود
نفرین تو او را بشود چاره ی خود!
ظالم که به راهت نشود چاره ی او
از حد تو معدوم سزد ذرّه ی او
وقتی که به مؤمن ز خفا حیّ رسد
از عصمت مهدی(عج) ز شفا حیّ رسد
وقتی که به بیمار،شفا مرگ شود
مرگی که پلی از گذری گنگ شود
گاهی و به ظالم ز خفا،مرگ سزد
مرگی که برایش به شبی ننگ سزد
در تأویل عشق:
بر عشق تأویل نتوان زد
جون عشق تأویل ز نهان زد
با عشق به منزل برسان غم
چون عشق تأویل به جهان زد.
خمینی روح والایت گرامی
سخن هایت ز مولایت گرامی
خمینی رنج را باریده دیدی
سترگی راه بالایت گرامی
السلام علیک یا سیدالشهدا(ع):
وقتی نگهت بر دل من هم بشود
درمان ز نگاهت که فراهم بشود
از فرط گناهان چه کنم زار همی
هر سر زده مهمان گناهم بشود
مقدار گناهان دلم چاله ی من
وقتی که تلأطم شده چاهم بشود
وقتی نگهت بر دل من هم بشود
درمان نگاهت که فراهم بشود
آسوده به اندازه ی راهت بشوم
از حکم شما توبه فراهم بشود
در هر گره ای حلقه ی آثار شما
جریان دلت بر تب آهم بشود
آهی که به پندار بشر سر نشود
باری که ز این توشه گواهم بشود
گم گشته ی راهت ز گناهان شده ام
رخصت که شفاعت تب راهم بشود
یکی بر تار دل با پود به هستی
گره زد گشت بس خشنود ز مستی
شروری دد گره را طعنه ای زد
که پنداری جهان فرسود ز پستی
امام خمینی دل های شیعیان را با ولایت فقیه به امامت گره زد و به اراده ی الهی مطمئن وخشنود گشت و در مقابله با این انقلاب اسلامی،تفکر انگلیسی-امریکایی-سعودی(صهیونی) که مصادیق مشهود آن کاملاً معلوم شده واقعیت های نابود شونده ای پدید آورده که پنداری جهان از پستی ظلم فرسوده شده است.این گره ی سراب گونه برای پوشاندن ظالمانه-کافرانه ی( حقیقت اسلام در نجات بشریت) پدید آمده است.
الهی:
کشیدی در تکاپو مغز ما را
رساندی در هیاهو رمز ما را
دوباره مرهمی آماده کردی
نهان کن از هیاهو عجز ما را
دیدن امام زمان(عج) با دل:
وقتی که ندارم ز جفا فهم فردا
آسوده به راهت و شفا فهم فردا
عصیان هوایم ز شما دور کردم
بین فطرت دل را به شفا جور کردم
تا از دل خود نور تو دیدم سراسر
کوچک که دلم بود و هم مغز در سر
تا شک به دلم سایه ی بد زد گمانه
آئین تو آورد به دل باز جوانه
تا از خم امواج ز دنیا گذشتم
در نور تو آسوده و پیدا سرشتم
تا حرکت دل را به تو ی کشاندم
ذرات وجودم به تو می گشت آن دم
وقتی که دلت بر دل ناچیز آمد
گویی که نگاری شب پائیز آمد
من در شب افکار شدم گم دوباره؟
در راه گمم کاش گذاری ستاره
بغضی که شکسته به حرم های کویت
بارید به عالم شب دل گشت رویت
همی شب ها چو آئینه نشانی
به دل از نور ماهت می چشانی
همی در غبطه از آدینه روزیم
و هر شب دل به راهت می کشانی
بر ما لازم است هیچگاه خدا را فراموش نکنیم:
حرم باز کن الهی تا بگرییم
دلا ناز کن الهی تا بگرییم
همی دلبران به آوازی برقصان
ز غم ساز کن الهی تا بگرییم
تقدیم به پدر،مادر و برادر و هم خونم:
همیشه عشق صادق در دلم هست
و در این صبح صادق منزلم هست
همی حیدر ، همی صادق و مادر
همی معصومه،مادر محفلم هست
و هر جا بوسه ای از عشق دادم
نگاهش بود با آن عشق یادم
نگاهی با خمینی ، با امامت
نگاهی با رسالت عشق آدم
همی از خون او بودن شفا گشت
همی با عشق او هر حاصلم هست
تمامی نیست آن حاصل که دل گشت
هماره عشق صادق عاملم هست
((هم خون اوی در عشق ولایت سید علی ای است.))
.
درباره این سایت